جدول جو
جدول جو

معنی خی بیک - جستجوی لغت در جدول جو

خی بیک
نیش گراز
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی باک
تصویر بی باک
بی ترس، بی پروا، دلیر
فرهنگ فارسی عمید
(خَ بِ)
ابن زین الدین. او دوم حاکم از حکمرانان ذوالقدریه است که از سال 787 هجری قمری تا788 هجری قمری حکمرانی کرد. رجوع به ذوالقدریه شود
لغت نامه دهخدا
(خَ ضَ بِ)
دهی از دهستان لکاب بخش ریوش شهرستان کاشمر. واقع در 15هزارگزی شمال باختری ریوش سر راه مالرو ریوش به سنقری. کوهستانی با آب و هوای معتدل و دارای 371 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و ابریشم و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(خِ بِ)
ابن جلال الدین. از شاعران قرن نهم هجری قمری است و او راست: 1- القصیده النونیه عجاله لیله او لیلتین. 2- القصیده النونیه در کلام. (از کشف الظنون). رجوع به قاموس الاعلام ترکی تحت خضربک چلبی بن جلال الدین شود
لغت نامه دهخدا
(بِ)
نام یکی از پادشاهان دشت قبچاق است که در زمان ملک اشرف چوپانی به آذربایجان رفت. (از عالم آرای عباسی چ 2 ص 736)
لغت نامه دهخدا
(خاص ص بِ)
یکی از امراء بسیار نزدیک آل سلجوق بود که به فرمان سلطان محمد بن محمود سلجوقی کشته شده است صاحب حبیب السیر آرد: وی در کوشک مرغزار همدان در وقتی که از غرائب اقمشه و نفائس امتعه و اسلحۀ گوناگون و اثواب قیمتی برسم پیشکش نزد سلطان محمد آورد بزانوی ادب در آمد و در باب تمشیت امور جهانداری سخنان بعرض میرسانید در آن اثنا ابن قیماز نام عزرائیل وار گریبانش بگرفت و گفت برخیز که این جای موعظه نیست و همان ساعت صارم و محمد بن یونس خاصبک و زنگی جاندار را که از جملۀ مخصوصان وی بود به گوشه ای بردند و سر آن دو بیگناه را از تن جدا کردند. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 527)
لغت نامه دهخدا
بی ترس و بیم، دلاور متهور بی ترس باشد، (از آنندراج) (انجمن آرا)، بی ترس و بیم باشد، چه باک بمعنی ترس و بیم هم آمده است و کنایه از شجاع و دلاور و صاحب تهور باشد، (برهان) (ناظم الاطباء) :
بگو آن دو بی شرم بی باک را
دو بیدادگر مهر ناپاک را،
فردوسی،
بمرز اندر آمدچو گرگ سترگ
همی کشت بی باک خرد و بزرگ،
فردوسی،
دلش تنگ تر گشت و بی باک شد
گشاده زبان پیش ضحاک شد،
فردوسی،
بی باک و بدخویی که ندانی بگاه خشم
نه نوح را ز سام و نه مر سام را ز حام،
ناصرخسرو،
وربدست جاهل بی باک باشد یک زمان
دفتر بیهودگی و سبحۀ علیا شود،
ناصرخسرو،
زین اشتر بی باک و مهارش بحذر باش
زیرا که شتر مست و بر او مار مهار است،
ناصرخسرو،
اندر حال خشم رگهای گردن پر شود و روی سرخ گردد و چشمها برخیزد و مردم بانیروتر و بی باک تر شود، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، امیرالمؤمنین علی رضی اﷲ عنه گفته است دلاورترین اسبان کمیت است و بی باک تر سیاه، (نوروزنامه)،
ای اسب هجر انگیخته نوشم بزهر آمیخته
روزم بشب بگریخته زآن غمزۀبی باک تو،
خاقانی،
در این بودم که آن ظالم بی باک چون زبانیه از در درآمد، (سندبادنامه)، بقال را شاگردی بود بغایت ناجوانمرد و بی باک، (سندبادنامه)،
گر وظیفه بایدت ره پاک کن
هین بیا و دفع این بی باک کن،
مولوی،
کو دشمن شوخ چشم بی باک
تا عیب مرا بمن نماید،
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
بی ترس و بیم، بی پروا
فرهنگ لغت هوشیار
نی نی کوچک (نی نی)، توضیح وقتی بخواهند بگویند کسی بحد رشد رسیده و باید عاقل و بالغ باشد گویند: (فلان کس (خاصه اگر زن باشد) دیگر نی نیک که نیست یا یاتونی نیک نیستی که این اداها را از خودت در می آوری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
بی ترس، دلاور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
جسور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی بیم
تصویر بی بیم
آمن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
لا يعرف الخوف
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
Foolhardy, Intrepid, Unafraid, Undaunted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
téméraire, intrépide
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
temerario, intrépido, audaz
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
অবিবেচক , নির্ভীক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
безрассудный , неустрашимый , бесстрашный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
tollkühn, unerschrocken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
необачний , безстрашний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
brawurowy, nieustraszony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
鲁莽的 , 大胆的 , 无畏的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
imprudente, intrépido, destemido, audaz
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
بے وقوفی سے بہادر , بے باک , بے خوف , بے خوف
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
mjinga wa ushupavu, jasiri
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
temerario, intrepido, audace
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
gözü kara, cesur, korkusuz, yılmaz
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
무모한 , 대담한 , 두려워하지 않는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
向こう見ずな , 大胆な , 恐れを知らない
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
פזיז , נועז , חסר פחד , אמיץ
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
दुस्साहसी , निडर
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
ceroboh, pemberani, tak takut, tanpa takut
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
บุ่มบ่าม , กล้าหาญ , ไร้ความกลัว , ไม่กลัว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
roekeloos, onverschrokken, onbevreesd
دیکشنری فارسی به هلندی